روی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!
ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.
زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟
ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 639 | xpetra |
![]() |
0 | 580 | xpetra |
![]() |
0 | 588 | xpetra |